پیشاپیش عید سعید غدیر خم عید امامت و ولایت برهمه دوستداران اهل بیت مبارک باد
غدیر، تنها نه به عنوان «روزى تاریخى» ، بلکه به عنوان یک«عید اسلامى» مطرح است. عید بودن آن نیز، مراسم و سنتهاى خاصىرا مىطلبد و نه تنها باید آن را عید دانست، بلکه باید آن را عید گرفت و به شادمانى پرداخت و به عنوان تعظیم شعائر دینى، آنرا بزرگ داشت و برشکوه آن افزود، تا ارزشهاى نهفته در این روزعظیم، همواره زنده بماند و سیره معصومین(علیهم السلام)احیاگردد.
مسابقه «غدیر» و «عیدگرفتن» این روز مقدس، به زمان پیامبراکرم(ص)مىرسد. در دوران ائمه دیگر نیز این سنت دینىادامه داشته و امینان وحى الهى، همچون امام صادق(ع)و امامرضا(ع)آن را آشکار ساخته و یادش را گرامى و زنده نگه مىداشتند. پیش از آنان نیز، امیرالمومنین(ع)احیاگر این عید بود ادامه مطلب ...عید قربان عید عبودیت بر همه شما مبارک
عکسهای اکیپ نظارتی شبکه دامپزشکی جهت کنترل و بازرسی دامهای زنده برای عید قربان
با تشکر از همه همکاران
عید از نظر اسلام
عید، زمان تغییر است؛ تغییراتی در انسان و در طبیعت. حرکت طبیعت به سمت تکامل، و حرکت انسانها به سوی علم و معرفت، همواره با شادمانی و نشاط توأم است خاصه آنکه وقتی انسان معنای جدیدی کشف میکند ، ابتهاج زائد الوصفی تمام وجود آدمی را در بر میگیرد ، آن لحظهی تازه عید نامیده میشود .
در روایت معروفی از امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ آمده است: «هر روزی که انسان در آن به زشتی و گناه آلوده نگردد آن روز عید است» چرا که زشتی مهمترین بستر ظهور نزاع میان آدمیان است وباعث برهم خوردن آرامش درونی و بیرونی انسانها میگردد و این همان چیزی است که با عید یعنی آرامش و شادمانی منافات دارد .
داستان عید قربان
در شبهای نهم و دهم ماه ذوالحجه، به حضرت ابراهیم ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ وحی شد که در روز دهم باید برای رضایت خداوند، فرزندش «اسماعیل» را به منا در نزدیکیِ مکّه ببرد و قربانی کند.
امتحانی بسیار بزرگ بود؛ ولی پدر و پسر از آن سربلند بیرون آمدند. حضرت ابراهیم(ع) با وجود علاقهی شدید به فرزندش، او را به منا برد و دست و پای وی را بست و تصمیم گرفت که به فرمان خداوند، او را قربانی کند. حضرت اسماعیل(ع) هم به او دلداری و اطمینان داد که تسلیم فرمان خداوند است.
ادامه مطلب ...عید قربان ؛ عید رهایی از دنیا
عید قربان که پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا (سرزمین آرزوها، رسیدن به عشق) فرا مى رسد، عید رهایى از تعلقات است. رهایى از هر آنچه غیرخدایى است. در این روز حج گزار، اسماعیل وجودش را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا کرده قربانى مى کند تا سبکبال شود.
صدای پای عید می آید. عید قربان عید پاک ترین عیدها است عید سر سپردگی و بندگی است. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است که به قرب الهی رسیده اند. عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است.
و اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاکت؟ ... ؟
این را تو خود می دانی، تو خود آن را، او را – هر چه هست و هر که هست – باید به منا آوری و برای قربانی، انتخاب کنی، من فقط می توانم " نشانیها " یش را به تو بدهم:
آنچه تو را، در راه ایمان ضعیف می کند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" می خواند، آنچه تو را، در راه "مسئولیت" به تردید می افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا " پیام" را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه ترا به "فرار" می خواند آنچه ترا به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه می کشاند، و عشق به او، کور و کرت می کند ابراهیمی و "ضعف اسماعیلی" ات، ترا بازیچه ابلیس می سازد. در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای بدست آوردنش، از بلندی فرود می آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی، یک " نقطه ضعف"!
اما اسماعیل ابراهیم، پسرش بود!
سالخورده مردی در پایان عمر، پس از یک قرن زندگی پر کشاکش و پر از حرکت، همه آوارگی و جنگ و جهاد و تلاش و درگیری با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متولیان بت پرستی و خرافه های ستاره پرستی و شکنجه زندگی. جوانی آزاده و روشن و عصیانی در خانه پدری متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زنی نازا، متعصب، اشرافی: سارا.
و اکنون، در زیر بار سنگین رسالت توحید، در نظام جور و جهل شرک، و تحمل یک قرن شکنجه "مسئولیت روشنگری و آزادی"، در "عصر ظلمت و با قوم خوکرده با ظلم"، پیر شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز یک " بشر" مانده است و در پایان رسالت عظیم خدایی اش، یک " بنده خدا" ، دوست دارد پسری داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پیری از صد گذشته، آرزومندی که دیگر امیدوار نیست، حسرت و یأس جانش را می خورد، خدا، بر پیری و ناامیدی و تنهایی و رنج این رسول امین و بنده وفادارش – که عمر را همه در کار او به پایان آورده است، رحمت می آورد و از کنیز سارا – زنی سیاه پوست – به او یک فرزند می بخشد، آن هم یک پسر! اسماعیل، اسماعیل، برای ابراهیم، تنها یک پسر، برای پدر، نبود، پایان یک عمر انتظار بود، پاداش یک قرن رنج، ثمره یک زندگی پرماجرا، تنها پسر جوان یک پدر پیر، و نویدی عزیز، پس از نومیدی تلخ.
و اکنون، در برابر چشمان پدر – چشمانی که در زیر ابروان سپیدی که بر آن افتاده، از شادی، برق می زند – می رود و در زیر باران نوازش و آفتاب عشق پدری که جانش به تن او بسته است، می بالد و پدر، چون باغبانی که در کویر پهناور و سوخته ی حیاتش، چشم به تنها نو نهال خرّم و جوانش دوخته است، گویی روئیدن او را، می بیند و نوازش عشق را و گرمای امید را در عمق جانش حس می کند.
مدیر کل دامپزشکی استان مازندران : مازندرانیها می توانند از خرید دام سالم جهت قربانی اطمینان حاصل نمایند مدیر کل دامپزشکی استان مازندران : هم استانیهای عزیز می توانند با مراجعه به اکیپ های ثابت مستقر در میادین عرضه دام از سلامت دام خریداری شده خود اطمینان حاصل نمایند .